سوال دیگری دارید؟
اجازه دهید کارشناسان آموزشی ما با شما تماس بگیرند!
آیا در کلاس های زبان انگلیسی معمولا از شما میخواهند که کلمه یا جمله ای را دوباره تکرار کنید؟
آیا با این وجود که مشکل گرامری خاصی نداشته و دایره واژگان شما هم قابل قبول است، باز هم افراد گهگاه منظور شما را اشتباه متوجه میشوند؟
اگر جواب شما به این سوالات مثبت است، احتمالا تلفظ انگلیسی شما به اندکی بهبود نیاز دارد.
در زبان انگلیسی آواهایی وجود دارند که لزوما در زبان فارسی پیدا نمیشوند (و بالاعکس).
از طرف دیگر هم در زبان انگلیسی تلفظ لغات انگلیسی به دیکته هیچ ربطی ندارد. کلمات “Way” و “Weigh” و “Whey” درست همانند یکدیگر تلفظ شده و بخش “omb” در هر یک از کلمات “Comb” و “Bomb” و “Tomb” صدایی متفاوت دارد.
متاسفانه، درست تلفظ کردن همه کلمات در انگلیسی آنقدرها هم آسان نیست.
به همین خاطر، در ادامه این مطلب در پاسخ به این نیاز که “چگونه تلفظ انگلیسی را یاد بگیریم” چند نکته آوردهایم که رعایت آنها به بهبود تلفظ انگلیسی کلمات شما کمک بسیاری خواهد کرد. شروع میکنیم!
پیش از آنکه صحبت کردن را یاد بگیرید، بهتر است شنونده خوبی باشید! دقت کردن و تشخیص کلمات متفاوت از یکدیگر، اولین قدم در تلفظ صحیح کلمات است. هرچقدر در شنیدن و تشخیص واژه ها بهتر شوید، درک تفاوت های معنایی و تلفظ صحیح انگلیسی آنها هم برای شما آسان تر خواهد بود.
یکی از بهترین راههای این کار، گوش دادن به مکالمه های داخل فیلم ها، موزیک های انگلیسی زبان و پادکست ها است. قبلا درباره تقویت مهارت شنیداری صحبت کردهایم، پس این بخش را دیگر ادامه نخواهیم داد.
وقتی دارید چیزی میگویید، لب ها و دهان خود را تکان میدهید. این چگونگی حرکت دهان و لب های شماست که روی تلفظ های شما تاثیر میگذارد.
اولین گام در تصحیح حرکات دهان، دقت کردن و توجه به آنها است. برای این کار، میتوانید هنگام صحبت یک آینه جلوی خود گرفته و به دقت به دهان خود نگاه کنید.
هنگام تماشا کردن فیلم، به دهان بازیگران با دقت بیشتری نگاه کنید. آیا میتوانید این حرکات را عینا تقلید کرده و همان جملات را هم به زبان بیاورید؟
روش دیگری که میتواند به شما کلی کمک کند، تماشای ویدیوهای فراوانی است که در اینترنت وجود دارند و کارشان تمرین دادن شما برای تلفظ صحیح کلمات انگلیسی است. مثل این یکی:
اصلی ترین تفاوت بین صداهای “ر” و “ل”، محل قرار گرفتن زبان شماست. برای تلفظ صدای “ر”، باید بین نوک زبان و سقف دهان شما اندکی فاصله باشد در صورتی که در تلفظ “ل”، زبان به پشت دندان های بالایی میچسبد.
برای تلفظ صحیح هر یک از واج های انگلیسی، با یک جستجوی ساده در اینترنت میتوان دریافت که موقیت زبان و دندانها باید چگونه باشد تا آن صدای خاص به درستی تلفظ شود. مخصوصا برای صداهایی مثل /Ɵ/ که در قارسی معادل دقیقی ندارند.
تکه تکه کردن کلمات و تلاش در تشخیص تک تک واج های صدادار و بی صدای داخل آن، نه تنها تلفظ صحیح آن را برای شما آسان تر میکند بلکه راهی برای یادگیری فونتیک زبان انگلیسی هم هست.
اگر مشغول یادگیری زبان انگلیسی هستید، احتمالا میدانید در اینجا منظور از استرس، اضطراب و نگرانی نیست بلکه بخش هایی از کلمات است که معمولا با صدای بلندتر و قویتر تلفظ میشوند.
شگفت انگیز است بدانیم که رعایت کردن استرس در تلفظ کلمات انگلیسی اصلا کتار اضافهای نیست و حتی عدم دقت در آن ممکن است معنای جمله را هم عوض کند!
برای مثال، کلمه Present را در نظر بگیرید. اگر استرس را روی بخش اول کلمه بگذارید (Present)، شنونده Native معنی “هدیه” یا “همین الان” را درک کرده و اگر بگویید (Present) چیزی که خواهد فهمید سخنرانی کردن یا ارائه کردن یک مطلب در حضور دیگران است.
نگران نباشید! در هر صورت، حفظ کردن این قوانین کاری بسیار وقت گیر و تقریبا غیر ممکن است. به جای آن، انرژی خود را بگذارید روی گوش کردن پادکست ها، دیدن فیلم و شرکت در کلاس های بحث آزاد.
لهجه های انگلیسی محدود به آمریکایی و بریتانیایی نیستند. مردم استرالیا، کانادا، نیوزیلند، آفریقای جنوبی یا حتی هند هم لهجه های خاص خود را داشته و حتی اگر نمیخواهید شبیه آنها صحبت کنید، دست کم لازم است با تفاوت های آنها آشنا شده تا در فهم مکالمات این افراد به مشکل برنخورید.
این موضوع بستگی به این هم دارد که به چه کشوری میخواهید مهاجرت کرده یا با مردم چه کشوری سرو کار دارید. این انتخاب، روی دایره واژگان شما هم تاثیر مستقیم دارد.
برای نمونه، به دو مورد تفاوت بین انگلیسی امریکن و بریتیش اشاره میکنیم:
انگلیسی ها معمولا دوست دارند صدای /t/ را به صورت واضح تلفظ کنند، در حالی که آمریکایی ها این صدا را بیشتر به شکل “د” تلفظ کرده و به آن American T میگویند.
انگلیسی ها معمولا صدای /r/ را که به دنبال یک واج صدادار بیاید معمولا تلفظ نمیکنند و به جای آن، واج صدادار را کشیده تر ادا میکنند. اما آمریکایی ها صدای /r/ را تلفظ میکنند.
در همین وبلاگ درباره تفاوت های انگلیسی امریکن و بریتیش صحبت کردهایم، به همین خاطر به جزئیات بیشتر نخواهیم پرداخت. فقط به یاد داشته باشید استفاده از یک دیکشنری مناسب هم در این مسیر به شما کمک فراوانی خواهد کرد.
یکی از کارهایی که من گاهی سر کلاس انجام میدهم این است که برای زبان آموزان ادای ملکه انگلستان را دربیاورم! قطعا در این کار مقداری طنز و اغراق هم وجود داشته و هدف آشنا کردن زبان آموزان با تفاوت هاست.
شما هم همین کار را انجام دهید! وقتی که در یک فیلم یا سریال آدم های استرالیایی، هندی، چینی، عرب و …. میبینید، سعی کنید لهجه آنها را تقلید کرده و به تفاوت های ریز بین این گویش ها توجه کنید.
برای این کار، تماشای سریال Lost را به شما پیشنهاد میکنیم.
متاسفانه، در بسیاری از کلاس های زبان انگلیسی مجال چندانی برای آموزش علائم فونتیک زبان انگلیسی نیست.
علائم فونتیک زبان انگلیسی را در همین سایت یا با یک جستجوی ساده در اینترنت میتوانید بیاموزید. سپس تمرینی که میتوانید بکنید این است که “گوش کنید” و بنویسید. منظور ما دیکته کلمات نیست، بلکه تلفظ آنها با علائم استاندارد است.
یکی از چالش های تلفظ زبان انگلیسی، پیوسته و پشت سر هم تلفظ کردن کلمات است.
یکی از بهترین روش های بهتر شدن در این زمینه، تمرین کردن با Tongue Twister ها است، جملاتی که گفتن سریعشان آسان نیست. در فارسی هم از این جملات زیاد داریم.
?If a dog chews shoes, whose shoes does he choose
در این وبسایت، پنجاه Tongue Twister مختلف فهرست شده که تمرین کردنشان خالی از لطف نیست.
ضبط کردن صدا و گوش کردن به آن، یکی از بهترین کارهایی است که برای پیدا کردن اشتباهات خود و تصحیح آنها میتوانید انجام دهید. در صورت لزوم میتوانید از معلم خود هم بخواهید که این اشتباهات را تصحیح کرده و شما را بیشتر راهنمایی کند.
بهتر از این کار، فیلمبرداری از خودتان است. امروزه این کار را به آسانی با دوربین جلوی موبایل یا وب کم لپ تاپ خود میتوانید انجام دهید.
فایده این کار این است که نه تنها صدای شما شنیده شده بلکه میتوانید به تصویر و طرز حرکت لب های خود هم نگاه کنید.
اگر زبان آموز ما هستید، شرکت در کلاس های Accent را به شدت به شما توصیه میکنیم. این کار نه تنها به رفع اشکالات تلفظی شما کمک کرده بلکه فرصتی برای صحبت کردن در یک محیط انگلیسی زبان را در اختیار شما قرار داده که این هم به بهتر شدن تلفظ شما کمک میکند.
منتظر شما هستیم!
درک مطلب زبان انگلیسی! ابتدا در پاسخ به این سوال که “درک مطلب زبان چیست” باید بگوییم که “درک مطلب” درست شبیه به مکالمهای است بین خواننده و نویسنده یک متن. این مطلب کاملا درست است، چون اگر تلاش نکنید خود را به جای نویسنده بگذارید و از دید او به موضوع نگاه کنید، شاید نتوانید با معنا و مفهوم مطلب به خوبی ارتباط برقرار کنید. (درک مطلب به انگلیسی comprehension می باشد)
آدم ها معمولا از سنین کودکی و همزمان با مدرسه رفتن این توانایی را میآموزند. قطعا هیچ یک از ما در هنگام خواندن یک خبر در روزنامه به مشکل خاصی برنخورده و با یک بار خواندن مطلب، میتوانیم به آسانی آن را برای دیگران بازگو کنیم و حتی درباره آن نظر بدهیم.
اما متاسفانه در زبان انگلیسی که زبان مادری ما نیست، به مشکل برمیخوریم. این مشکل محدود به امتحان های کلاس زبان یا آزمون آیلتس نیست، بلکه در هنگام خواندن یک کتاب داستان، تماشای یک فیلم و ترجمه یک متن علمی هم وجود دارد.
در این مطلب تلاش میکنیم کمی از بحث “آموزش زبان انگلیسی” فاصله گرفته و روی مهارت “درک مطلب” و “آموزش درک مطلب انگلیسی” و اینکه “چگونه درک مطلب زبان را پاسخ دهیم” تمرکز کنیم. تکنیک هایی که مطرح میکنیم شاید لزوما در هنگام امتحان دادن یا سر کلاس قابل اجرا نباشند، اما برای بهبود توانایی درک مطلب انگلیسی شما مفید هستند و به عبارتی به سوالی که می تواند ذهن شما را درگیر کرده باشد با عنوان “چگونه درک مطلب انگلیسی خود را تقویت کنیم” پاسخ واضحی دهیم. امیدواریم این نکات برای شما هم مفید باشند!
این جمله دقیقا از بنجامین فرانکلین نقل شده است: “.Never read a book without a pen in your hand”
خیلی از افراد عادت دارند در هنگام خواندن متن، حتما یک خودکار یا مداد یا ماژیک هایلایت در دستشان باشد. اینها معمولا همان افرادی هستند که در حین خواندن دور نکات مهم یا مورد علاقه شان خط میکشند، در کنار متن یادداشت مینویسند، جاهایی که به نظرشان درست نیست را علامت گذاری کرده یا حتی با نویسنده متن دعوا میکنند!
برای آنکه بتوانید با نویسنده متن ارتباطی از این نوع برقرار کنید، مجبور هستید حتما به درک مناسبی از معنا و مفهوم جملات رسیده و شما هم به جای نویسنده فکر کنید. این کار همچنین باعث میشود قسمتی که دارید میخوانید را گم نکرده و تمرکز بیشتری روی متنی که میخوانید داشته باشید.
خب معلوم است که باید پاراگراف ها تمام کنیم! منظور از این صحبت چیست؟
همانطور که در بالا گفتیم، همراه داشتن یک خودکار و یادداشت نویسی در هنگام مطالعه بسیار مفید است. اما در عین حال مهم است قبل از این کار حداق پاراگراف یا بخشی که داریم میخوانیم را تمام کنیم. در غیر این صورت کار ما درست شبیه کسی است که قبل از گوش کردن کامل صحبت های افراد، آنها را قضاوت میکند.
دلیل دیگر این است که در متون انگلیسی مخصوصا از نوع علمی یا دانشگاهی آنها، معمولا در انتهای هر پاراگراف نوعی “خلاصه” یا “نتیجه گیری” وجود داشته که روانتر و قابل فهمتر است. پس قسمتی که باید هایلایت کنید اینجاست نه ابتدای پاراگراف. با رعایت این نکته هم خلاصه موضوع را بهتر درک میکنید و هم در میان مطالعه رشته افکارتان پاره نخواهد شد.
امیدواریم دور و برتان آنقدر خلوت باشد که مزاحم دیگران نشوید!
هر قسمتی را که به خوبی درک نمیکنید با صدای بلند بخوانید. بلند بلند خواندن سرعت شما را کمی پایین آورده و باعت خواهد شد بهتر به مفهوم جمله فکر کنید. این کار موثر است چون شما در اینجا نه تنها متن را میخوانید بلکه آن را میشنوید و این هم میتواند کمکی دیگر به توانایی درک مطلب شما باشد.
مطالعات نشان دادهاند که بلندبلند خواندن خطری کوچک همراه خود دارد: فراموش کردن آن چیزی که با صدای بلند نخواندهاید.
برای اینکه در چنین دردسری نیفتید، باید همواره ترکیبی از “بلند خواندن” و “آهسته خواندن” را به کار ببرید. اگر با جملهای نسبتا سخت و سنگین مواجه شدهاید که کامل متوجه منظورش نمیشوید، آن را به صدای بلند بخوانید اگر در قسمتی از متن به فهرستی از موارد برمیخورید، آنها را در سکوت کامل و با دقت کافی خوانده و حتما با خودکارتان کنار هر کدام یک تیک بزنید. این استراتژی جواب خود را پس داده و معمولا در مطالعه انواع متن ها سودمند است.
اگر پاراگرافی را بخوانید، به آن فکر کنید و سپس سعی کنید آن را برای شخص دیگری توضیح دهید، خودتان هم بهتر متوجه مفهوم آن متن خواهید شد.
حالا در اینجا منظور این نیست که همیشه باید یک نفر را گیر آورده و کل کتاب را برای او توضیح دهید تا خودتان آن را یاد بگیرید! این کار را بگذارید برای قسمت های سنگین و تحلیلی متن و در صورت لزوم جلوی آینه بایستید و همه چیز را برای خودتان توضیح دهید.
کاملا طبیعی است که اگر کتاب جدیدی خریدهاید یا قصد مطالعه مقالهای طولانی را دارید، بروید به سراغ آن قسمتهایی که لازمشان دارید. در کلاس های آموزش زبان انگلیسی، همیشه زبان آموزان زیادی را میبینیم که وقت بسیار زیادی تلف میکنند برای خواندن و درک کردن (و احتمالا و متاسفانه در این میان ترجمه کردن) بخش هایی از متن که هیچ نیازی به آنها ندارند، چون از ابتدا متوجه نشدهاند سوال چیست یا معلم از آنها چه چیزی میخواهد.
هوشمندانه بخوانید! دقیقا بدانید به دنبال چه هستید، متن را به اصطلاح “اسکن” کنید و دنبال جواب سوالتان بگردید، نه اطلاعات اضافی!
در اینجا تاکید ما بیشتر روی عباراتی مثل “Therefore”، “As a result” یا “To conclude” است. بعد از این کلمات، معمولا جملهای میآید که نتیجه گیری کلی جمله قبلی یا حتی یک پاراگراف را نشان میدهد، پس حتما برای نتیجه گیری های کلی یا نت برداشتن به جملات قبل و بعد از این کلمات توجه ویژه داشته باشید تا هم نتیجه گیری را درک کرده و دلایل را به خوبی بفهمید!
کار دیگری که باید انجام دهید این است که کلمات و نکات کلیدی متن را پیدا کنید، دورشان خط کشیده و بعد از اینکه کتاب یا مقاله به پایان رسید، دوباره برگردید و این نکات را مرور کنید. این کار باعث میشود بتوانید با یک مرور کوتاه کل مطالب مهم نوشته را دوباره به خاطر بیاورید.
معمولا در کتاب هایی که به خوبی نوشته شدهاند، مرسوم است که درباره بعضی واژهها، جملات، اتفاقها یا موارد مشابه در “پاورقی” کتاب توضیح مختصری وجود داشته باشد. این خیلی خوب است، اما مهمتر است که در چنین مواقعی “روحیه تحقیق” داشته باشید. این روزها اینترنت پر است هر چیزی که نمیدانید: توضیح، معنی، تاریخچه و …. از چیزی که متوجه نشدهاید سرسری عبور نکنید. البته همانطور که در بالا گفتیم، اینجا بحث بر تکنیک های تست زنی نیست؛ بدیهی است که چنین کاری در آزمون آیلتس امکان پذیر نبوده و اگر هم شدنی باشد به جز تلف کردن زمان شما فایده دیگری نخواهد داشت.
شما چه فکر میکنید؟ آیا راههای دیگری هم برای بهبود و آموزش درک مطلب زبان انگلیسی وجود دارد؟
اگر فیلم زیبای The Dark Knight را دیده اید و با شخصیت معروف Joker آشنایی دارید، حتما جمله معروف او (?Why so serious) را هم شنیدهاید.
چرا انقدر جدی هستی؟؟ بیا یک لبخند بذارم روی صورتت!!
عبارت So یکی از پرکاربردترین کلمات در زبان انگلیسی است که معنیهای فراوانی هم دارد.
به عنوان یک مدرس زبان انگلیسی، بسیار برایم پیش آمده که مشغول تدریس به افرادی در سطح Basic باشم و زبان آموزان به به کار بردن کلماتی مثل So و Too و آن هم به صورت اشتباه، من را سورپرایز کنند!
دلیل اصلی شگفت زده شدن ما این است که این گرامرها را در این سطح هنوز درس ندادهایم و به خودمان میگوییم که این شاگرد این عبارت ها را از کجا یاد گرفته؟!
پاسخ روشن است: زبان آموزان به غیر از کلاس، منابع فراوان دیگری هم برای یادگیری زبان انگلیسی دارند: فیلم و سریال، اینترنت، کلاس های بحث آزاد و مکالمه با افراد انگلیسی زبان. اما در این نوع یادگیری لزوما تصحیح (Correction) وجود نداشته و به همین خاطر ممکن است مفاهیم کلمات در ذهن افراد اشتباه جا بیفتند.
ما در این نوشته قصد داریم یکی از این اشتباهات را تصحیح کنیم: تفاوت بین Too و So در زبان انگلیسی. با ما همراه باشید!
دلیل اصلی این اتفاق، مشابه بودن (و نه یکسان بودن) مفهوم این دو کلمه است. در هر دو حالت، منظور ما این است که با چیزی “زیادتر یا قویتر” از حالت عادی روبرو هستیم:
.He is so tall
.He is too tall
معنایی که احتمالا در ابتدا به ذهن بسیاری از افراد میرسد این است که او “خیلی” قد بلند است.
واقعیت این است که ما در زبان فارسی مخصوصا در محاوره کلمه “خیلی” را آتقدر به شکل های مخلتلف به کار میبریم که متوجه تفاوت های مفهومی و کاربردی آنها نمیشویم.
اما در زبان انگلیسی موضوع به این سادگی نیست چون برای هر یک از این مفاهیم، یک واژه جدا وجود دارد.
Too در زمانی به کار میرود که مفهوم “بیش از حد” در میان باشد؛ بیشتر از آنچه نیاز داریم، بیشتر از آنچه میخواهیم، یا بیشتر از آنچه مجاز است.
به همین خاطر، Too نوعی مفهوم منفی همراه خود دارد.
.He is too tall
این جمله یعنی اینکه این شخص قدش خیلی بلند نیست بلکه “زیادی” بلند است،که اصلا چیز خوبی نیست!
.Julia always speaks too fast. That’s why nobody can understand her
!James and Nikita are too young to get married
.There were too many people on the bus so it was difficult to breathe
البته گاهی هم پیش میآید که Too با معنایی نسبتا مثبت به کار رود؛ اما در این مواقع هم نوعی “زیاده از حد بودن” وجود دارد:
!Did you buy this for me?! Thank you man, you are too kind
یعنی اینکه هدیهای که برایم خریدی خیلی عالی بود و به زحمت افتادی، و با این وجود با تمام وجود از تو ممنونم.
این مفهوم “اضافی بودن” به شکل دیگری هم به کار میرود که زبان آموزان معمولا از ابتدای کار با آن آشنا هستند. وقتی “تو” کاری انجام میدهی و “من” هم همان کار را:
!Did you see the movie last night? I saw it last night, too
اولین کاربرد So، تاکید کردن روی مقدار چیزی (How much) است که معمولا به نتیجهای منجر میشود:
.His ideas were so great that nobody could disagree with him
پس در اینجا So معنی “خیلی” نمیدهد، بلکه بیشتر به معنای “آنقدر” است. به این هم توجه داشته باشید که اگر بعد از صفت مورد نظر اسمی هم وجود داشته باشد (Noun)، به جای So باید از Such استفاده کنیم:
.He had such great ideas that nobody could disagree with him
معنای بعدی So، همان “خیلی” است که بسیاری از زبان آموزان هم به خوبی از آن استفاده میکنند. در اینجا معادل انگلیسی So همان Extremely است، یعنی چیزی خیلی بالاتر از Very.
!What a country! People are so friendly and the food is fantastic
.She has been so nice to me all the time. I think I’ll ask her to marry me
حالت بعدی So، یک حرف ربط بین دو جمله یا به اصلاح Conjunction است. از So زمانی استفاده میکنیم که بخواهیم درباره علت و نتیجه صحبت کنیم. به عبارت دیگر، “فلان اتفاق افتاد پس بهمان اتفاق هم رخ داد.”
.I wasn’t feeling well, so I went to the doctor
.He had never seen a coconut before, so he didn’t know how to eat it
اشتباه متداولی که بسیاری از زبان آموزان حتی ردههای بالا بسیار مرتکب میشوند این است که تعداد زیادی جمله را صرفا با استفاده از And به هم بافته و پیش میروند! در اینجا مجال صحبت درباره Conjunction ها و انواع مختلفشان نیست، فقط به همین بسنده میکنیم که در مورد بالا، میتوانید برای مرتبط کردن جملات خیلی راحت از So استفاده کنید.
در بخش آخر این نوشته، به این اشاره میکنیم که So میتواند معنای “صحیح بودن” یا “واقعی بودن” داشته باشد، مخصوصا در هنگام نظر دادن درباره چیزی.
?Have they found the answer yet
.I guess so, but they are still looking for more information
توشته کوتاه بود، اما امیدواریم برای شما مفید بوده باشد. باز هم با آموزش های بیشتر همراه شما خواهیم بود!
در بخش اول این مطلب، چند نکته مفید برای مکالمات تجاری به زبان انگلیسی را مطرح کردیم که با استفاده از آنها میتوانید در محیط های رسمی و اداری با مشتریان و همکاران انگلیسی زبان خود ارتباط بهتری برقرار کنید. البته این موارد نسبتا ساده بودند و به کار گیری آنها نیازی به سطح بالایی از زبان انگلیسی نداشت.
در این نوشته، موضوع را با نکات بیشتری ادامه خواهیم داد.
Small Talk چیزی نیست که محدود به محیط های تجاری و اداری باشد. در هر محیط دیگری وقنی میبینیم افرادی هستند که نه به صورت جدی بلکه فقط به قصد وقت گذرانی با هم صحبت میکنند. به این نوع صحبت آنها Small Talk میگوییم.
Small Talk میتواند در یک مهمانی، داخل اتوبوس، در صف نانوایی، در سوپرمارکت یا هر جای دیگری اتفاق بیفتد.
در اینجا به شما یاد خواهیم داد چطور در یک محیط تجاری بتوانید به اصطلاح ” سر صحبت را باز کنید”:
?How’s business
?How has business been going
?What’s the business like
?What has business been like
دقت کنید که شاید در اینجا واقعا برای شما اهمیت چندانی نداشته باشد که بدانید وضعیت کسب و کار طرف مقابل چطور است! اما با پرسیدن همین سوال ساده میتوانید توجه طرف مقابل را به شکلی عالی جلب کرده و بعد از آن مکالمه را کلی ادامه دهید.
شخص مقابل ممکن است جواب های متفاوتی داشته باشد:
.The business is great! Thank you for asking
.It has been alright
.I’m having a very good month at my job. No difficulties
خب خیلی هم عالی! شاید هم اوضاع چندان خوب نباشد:
.It’s not great these days, my company is losing money
.Not so good, we have had a few bad months
.We are so busy this month so we have to work extra hours. There is no time to relax
در تجارت و کسب و کار، کاملا طبیعی اسیت که نخواهید طرف مقابل سر از کار شما دربیاورد:
.It’s the same old, same old
.Business is business
احتمالا میتوانید این دو جمله را به خوبی ترجمه کنید، اما به طور ساده باید بگوییم این جمله ها یعنی اینکه “فکر نکنم به تو زیاد مربوط باشه، نمیخوام در موردش حرف بزنم، بیا موضوع رو عوض کنیم!”
برای داشتن یک Small Talk موفق، راه دیگری هم وجود دارد؛ مخصوصا اگر مشتری یا همکار شما با هواپیما از شهر یا کشور دیگری آمده باشد.
چنین صحبت هایی میتوانند قبل از شروع جلسه یا در هنگام صرف ناهار یا نوشیدنی اتفاق بیفتند:
?How was the flight
?Was your journey OK
?Was your flight OK
در جواب، میتوان گفت:
.It was fine
.I slept the whole way
.Yes, it was long, but comfortable
.Yes, it was nice
.Not too comfortable
.The service was not good
یکی دیگر از راههای برقراری ارتباط با طرف مقابل، پرسیدن درباره محل اقامت او است. مهمانان انگلیسی زبان شما معمولا در هتل اقامت دارند، پس میتوانید بپرسید:
?How is your hotel
سوال بسیار ساده است، اما به طرف مقابل نشان میدهد که شما برایش اهمیت قائل هستید. به همین خاطر او هم با شما ارتباط بهتری برقرار خواهد کرد.
این سوال معمولا به صحبت درباره موضوعات دیگری هم منجر خواهد شد، از جمله خدمات، میزان راحتی و موقعیت مکانی هتل.
.The breakfast is nice
.I have everything I need
.The staff is friendly
.The hotel is just 5 minutes away from a subway station
.It is very comfortable
?Is the hotel to your suiting
.It suits me just fine
.It suits me well enough
.I feel comfortable there
اولین و مهمترین کلمهای که لازم دارید، quit است. حالتهای ساده، گذشته و Past Participle آن هم quit هستند. البته برای زمان های گذشته quitted هم صحیح است که چندان معمول نیست.
.This job is terrible. I quit
در صورتی که شغلتان خسته تان کرده و ادامهاش دیگر برای شما مقدور نیست، باید به رئیستان چنین چیزی بگویید. منظور از این جمله این است که “همین امروز و همین الان” استعفا میدهید. خداحافظ!
.I used to work for this company, but I quit 2 years ago
این یکی هم مربوط به میشود به حالت گذشته فعل quit.
نکته بعدی، عبارت Give notice است.
give Notice یعنی اینکه از مدتی قبل به کارفرمای خود خبر دهید که قصد استعفا دارید و احتمالا موقعیت شغلی بهتری بدست آوردهاید. در این صورت قبل از ترک شرکت همه کارهای خود را تحویل داده و بدون هیچ گونه دعوا و تنشی با مجموعه خداحافظی خواهید کرد:
.Mr. Philips, I would like to tell you that it’s been a pleasure working for this company. But I have found better opportunities and would like to give you a 1 month notice
.Today, I gave my boss a 1 month notice
عبارت رسمی تر و جدی تر، resign است. resign یعنی به خاطر اشتباهی که انجام دادهاید خودتان ترجیح میدهید از شرکتتان خداحافظی کنید قبل از آنکه شما را اخراج کنند! فعل resign برای سیاستمدارانی که بعد از یک رسوایی یا عملکرد نامناسب از مقام خود کنار میروند هم استفاده میشود. البته resign به صورت مثبت هم به کار میرود، مخصوصا اگر مقام بالایی در شرکت داشته باشید.
.He had to resign because of a scandal
.She handed in her resignation letter this morning
آخرین کلمه هم retire است. همانطور که به احتمال خیلی زیاد میدانید، افراد بعد از 30 تا 35 سال کار بازنشسته میشوتد که این هم نوعی “ترک کار” است.
.She retired years ago
.Meg is really enjoying her retirement
امیدواریم مطالب بالا برای شما سودمند بوده باشند. به زودی با بخش بعدی مطلب همراه شما خواهیم بود!
اگر در حال مطالعه این نوشته هستید، به احتمال زیاد برای مکالمات تجاری روزمره خود به زبان انگلیسی نیاز دارید. شاید هم مدتی است که با مشتریان و همکاران انگلیسی زبان خود در ارتباط بوده و به دنبال این هستید که بتوانید با آنها ارتباط حرفهای تری داشته یا در مذاکرات تجاری خود به نتایج بهتری برسید.
برای درک بهتر اصطلاحات و جملاتی که در ادامه خواهیم آورد، ممکن است لازم باشد سطح زبان انگلیسی شما در حد Upper-Intermediate یا حتی Advanced بوده و تسلط قابل قبولی روی مکالمه زبان انگلیسی داشته باشید. از طرف دیگر هم بسیاری از آنها ساده هستند و فهمیدن و استفاده از آنها نیاز به زبان انگلیسی چندان قدرتمندی ندارد.
به هر حال، سخن را طولانی نکرده و این نکات را با هم مرور میکنیم:
در ترم های ابتدایی کلاس زبان انگلیسی احتمالا تفاوت بین Title های متفاوت را یاد گرفته اید و تفاوت بین آنها را میدانید:
Mr. Jones
Mrs. Jones
Miss Jones
Ms. Jones
تکلیف عنوان Mr که مشخص است: برای خطاب کردن همه آقایان به کار میرود. عنوان Mrs (با تلفظ /ˈmɪsɪz/) برای صدا کردن یک خانم متاهل کاربرد دارد. عنوان Miss (با تلفظ /mɪs/) فقط برای خانم های مجرد بوده و Ms (با تلفظ /mɪz/) برای همه خانم ها؛ چه مجرد باشند و چه متاهل.
اما در این میان بسیار میبینیم که افراد در مواجهه با خانم ها به اشتباه از عنوان Mrs استفاده میکنند.
حالا جدا از اینکه طرف صحبت ما مجرد باشد یا متاهل، باید به این نکته توجه کنیم که در انگلیسی مدرن و مخصوصا در مکالمات تجاری همواره بهتر است از عنوان Ms استفاده کنیم. دلیل اول این کار این است که با گفتن Ms مرتکب اشتباه نمیشویم. دلیل دوم و مهم تر هم این است که نوعی نگاه کنجکاوانه و جنسیت زده در عبارت های Miss و Mrs وجود دارد که خانم ها را به دو دسته “شوهر دار” و “بی شوهر”تقسیم میکند؛ چیزی که دانستنش به ما هیچ ربطی ندارد مخصوصا اگر بحث ارتباطات رسمی و تجاری هم در میان باشد.
در مکالمات تجاری بسته به موضوع کار میتوانیم از عبارت هایی مثل Dr یا Professor هم قبل از نام افراد استفاده کنیم.
نکته بعدی هم این است که این عنوان ها یا قبل از نام کامل افراد به کار روند یا نام فامیل آنها. برخلاف زبان فارسی، استفاده از این عنوان ها قبل از اسم کوچک هیچ گاه قابل قبول نیست.
Ms. Jones
Ms. Katherine Jones
Ms. Katherine
مشکلی نیست! به این مثال ساده دقت کنید:
……… ,Excuse me
Mister / Sir / Ma’am / Miss
برای صدا زدن یک آقا، Sir همیشه انتخاب بهتری بوده و Mister معمولا استفاده نمیشود. برای صدا زدن خانم ها هم از Ma’am استفاده میکنیم و در صورتی طرف صحبت ما خانمی بسیار جوان یا یک دختر بچه باشد، بهتر است بگوییم Miss. به صورت کلی در یک فضای تجاری و رسمی، همیشه از Sir و Ma’am استفاده کنید!
حتما میدانید که معادل انگلیسی “اخراج کردن” یک شخص میشود “Fire”.
پس راحت ترین چیزی که درباره اخراج شدن یک شخص از یک شرکت یا سازمان میتوانیم بگوییم:
.He/She was fired
اما راه های دیگری هم برای مطرح کردن این موضوع وجود دارد.
واژه Fire معمولا کمی تند است و به صورت مشخص به اخراج شدن شخصی اشاره میکند که در کارش مرتکب تخلفی شده یا حداقل وظایف خود را به درستی انجام نداده است. اما گاهی هم این موضوع به شرکت مربوط است نه کارمند. بسیار پیش میآید که شرکت ها به علت مشکلات اقتصادی خود دست به “تعدیل نیرو” بزنند. در چنین مواقعی باید از عبارت های دیگری استفاده کرد:
.He/She was laid off
عبارت های بعدی، به زمانی مربوط میشوند که کارمند مورد نظر ما واقعا اخراج شده، اما ترجیح میدهیم موضوع را به شکل مودبانه تری مطرح کنیم:
.He/She was dismissed
.He/She was let go
.He/She was released
گاهی هم میخواهیم به شکلی رک و بی پروا بگوییم که با شخصی “قطع همکاری” کرده ایم:
.He/She was terminated
اصطلاحات دیگری هم وجود دارند که کمی غیر رسمی تر بوده و در میان انگلیسی زبان ها بسیار رایج هستند، اما بهتر است در گفتگوهای رسمی از آنها استفاده نشده و تنها به گفتگوهای دوستانه محدود شوند:
.He/She was dumped
.He/She was sacked
.He/She was canned
.He/She was axed
.He/She was given the boot
.He/She was given the pink slip
در گذشته مرسوم بود که هر وقت قرار بود کسی اخراج شود فرم اخراج را که معمولا صورتی رنگ بود به دستش میدادند. این فرم امروزه دیگر وجود ندارد اما عبارت Pink slip هنوز هم در میان انگلیسی زبان ها رایج است.
معرفی کردن خود به زبان انگلیسی کار دشواری نیست و بسیاری از ما این کار را به خوبی بلد هستیم. این کار در محیط های رسمی و اداری هم کاری آسان است؛ تنها باید دو نکته کوچک را همواره رعایت کنید:
همیشه خود را به شکل کامل معرفی کنید: نام و نام خانوادگی خود را کامل به طرف مقابل بگویید، از به کار بردن نام تنها یا فامیلی تنها خودداری کرده و از Title ها هم استفاده نکنید.
همراه با نام، همیشه شغل و نام شرکت و دپارتمان خود را بگویید: مهم است که طرف مقابل بداند کار شما چیست و در چه بخشی فعال هستید!
.My name is Bill Jones and I am in charge of the marketing department in Samsung
.I’m Chris Penn and I work as a programmer in the IT department
.I am Jessica Miller, the head of sales team in Mercedes-Benz
در هنگام صحبت با افراد، معمولا میخواهیم بدانیم که چه کار میکنند، برای چه شرکتی کار میکنند، در کدام بخش هستند، چه مسئولیت هایی دارند، تخصصشان چیست و به چه مدت در این سمت مشغول به کار بودهاند.
?What do you do
?Where do you work
?What company do you work for
?Which department do you work in
?What are your skills
?What do you specialize in
?What are you in charge of
هدف اصلی از به راه انداختن یک کسب و کار و تاسیس یک شرکت چیزی نیست به جز “پول در آوردن”. پس طبیعی است که بعد از معرفی افراد و خوش و بش کردن های مرسوم، موضوع اصلی صحبت در جلسات کاری “پول” باشد.
تقریبا همه میدانیم که وقتی وارد مغازه ای میشویم و میخواهیم قیمت چیزی را بدانیم، میتوانیم بپرسیم:
?How much is it
خیلی ساده است، مگر نه؟ اما وقتی در یک فضای اداری مشغول مکالمات تجاری هستیم، داستان کمی متفاوت میشود. دفتر یک شرکت با یک فروشگاه کوچک خیلی تفاوت دارد.
بعضی از عبارت هایی که میتوانید در این موقعیت ها به کار ببرید به شرح زیر هستند:
?How much does it run
?How much does it cost
?How much does it sell for
?How much will it cost me / us / our company
?How much are you asking
توجه داشته باشید در تمامی این سوالات میتوانید به جای How much، از What استفاده کنید. استفاده از How much در این مواقع بسیار مرسوم تر است اما به یاد داشته باشید که احتمالش وجود دارد که کسی همین سوالات را با What از شما بپرسد.
در جواب این سوالات هم ممکن است با جواب های زیر موجه شوید. با و چود آنکه این جملات خیلی هم مرسوم نیستند، باز هم ممکن است به گوشتان بخورند و به همین خاطر است که بهتر است با آنها آشنا باشید.
……… It sells for
………. It goes for
……… It is priced at
آنچه با هم مرور کردیم تنها گوشه ای از عبارات و جملاتی بود که در مکالمات تجاری به زبان انگلیسی باید بدانید. در مطالب بعدی به ادامه موضوع خواهیم پرداخت!
به طور یقین با جمله ی معروف «?Hello! How are you» آشنا هستید. آشنایی با سوالات رایج در زبان انگلیسی به تنهایی می تواند تاثیر زیادی روی زندگی شما بگذارد.
کلاس های زبان شما را برای آزمون های زبان انگلیسی، کلاس های دانشگاه یا سفر آماده می کنند. اما آیا برای زندگی در جامعه و حضور در مکان های تفریحی و گردشگری نیز آماده میکنند ؟
اهمیت دانستن و تسلط بر دستور زبان، سوال انگلیسی و جواب های عادی، عبارت های کلیدی و اصطلاحات را انکار نمی کنیم؛ اما زمانی تمام این عوامل با ارزش می شوند که بتوانیم از انگلیسی برای ارتباط برقرار کردن با مردم در دنیای واقعی استفاده کنیم.
سوالات انگلیسی زیر را بخوانید، می توانید تفاوت بین آن ها را متوجه شوید؟
“Hello! It is nice to meet you. How are you?”
“Hi there! I don’t think we’ve met. How are you doing?”
در واقع، هر دو جمله برای رسیدن به یک جواب پرسیده می شوند؛ با این تفاوت که جمله اول رسمی تر است و جمله دوم حس راحتی و صمیمیت بیشتری به مخاطب می دهد. در واقع جملات مودبانه و سوالات انگلیسی برای مکالمه در موقعیت های رسمی مثل مصاحبه های شغلی به زبان انگلیسی بسیار پرکاربرد است ولی جمله هایی مثل جمله دوم بیشتر برای زندگی روزمره و زندگی شخصی کاربرد دارد.
همچنین بعضی از این سوال و جواب ها باعث می شود هنگام استفاده از کلمه های اختصاری (کوتاه شده) در زبان انگلیسی احساس راحتی بیشتری داشته باشید. اکثر اوقات، انگلیسی زبانان در مکالمات روزانه از اختصارات زیاد استفاده می کنند تا کلمه ها را کوتاه کنند و منظورشان سریع تر و راحت تر به مخاطب منتقل شود. برای مثال، خیلی کم می شنوید کسی بگوید «It is nice to meet you» ولی به وفور جمله «It’s nice to meet you» را شنیده اید. اختصارات زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد؛ پس بهتر است صبور باشید و با صرف وقت و تمرین کردن آن ها را یاد بگیرید.
برای زندگی اجتماعی، به سوال و جواب هایی که در ادامه آمده توجه کنید. این سوال و جواب ها را احتمالا در مکالمات روزانه و معمول به زبان انگلیسی زیاد می شنوید. این عبارات را با یک دوست یا یکی از اعضای خانواده یا یک همکلاسی تمرین کنید.
اگر می خواهید روی مکالمات کوتاه تسلط داشته باشید، استفاده از زبان انگلیسی برای مکالمات روزانه یکی از قدم های مهمی است که باید بردارید. نه تنها این سوال و جواب ها باعث می شود مثل یک انگلیسی زبان طبیعی صحبت کنید، بلکه باعث می شود دوستانتان هم هنگام حرف زدن با شما راحت تر باشند. برای آشنایی با سوالات رایج در زبان انگلیسی توصیه میشود مقاله زیر را با دقت بخوانید و به آن عمل کنید.
1) So, what do you do?
برای اینکه طرف مقابل را بهتر بشناسید این سوال یک سوال معمولی و رایج است. در واقع در پاسخ به این سوال باید بگویید که مشغول چه کاری هستید و شغلتان چیست؛ در واقع باید به “?What is your job” پاسخ دهید.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Right now, I’m a student. I’m in my second year of pharmacy school. How about you? What do you do?
I work as a tour guide for a local tour company. I’ve worked there for three years now. How about you?
That’s a good question! I do a little bit of everything: some writing, some photography and some graphic design, too. What do you do?
اگر می خواهید مکالمه بیشتر ادامه پیدا کند و در عین حال مودبانه هم باشد، می توانید همین سوال را از طرف مقابل هم بپرسید. همانطور که در مثال های بالا می بینید، اضافه کردن سوال “How about you?” یا “?What about you” این فرصت را در اختیار مخاطب قرار می دهد تا از شغلی که در آن مشغول به کار است بیشتر بگوید.
2) How’s (summer/holiday) treating you?
این سوال درباره بازه زمانی خاصی از زندگی هر فرد، مثلا تعطیلات تابستان، شغل جدید یا اتفاق مهمی در زندگی است. به عبارت دیگر، می توان اینگونه پرسید:
“?How’s your summer?” Or “How’s your new job”
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Oh, it’s been really great. No complaints here! And how’s it going for you?
Not bad, can’t complain! And how is your summer going?
It’s treating me pretty well! I’ve gotten a lot out of it so far. And how’s summer going for you?
.
.
3) So, what have you been up to lately?
کسی که این سوال را از شما می پرسد می خواهد بداند اخیرا چه کار جالب یا مهمی انجام داده اید. راه دیگری برای پرسیدن این سوال “?How’s it going” است. معمولا این سوال را از کسانی می پرسید که آن ها را کاملا می شناسید یا قبلا ملاقات کرده اید.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Not much. My last class is on Thursday, so I’m excited about that! What have you been up to?
Let’s see…Well, I started a new job last week, but other than that, everything is pretty much the same. What have you been up to?
Well, have you heard that I moved to a new apartment?
What can I say? Nothing too exciting. Things are good—how about you?
.
.
4) Long time, no see! Any updates since we last saw each other?
این سوال هم یکی دیگر از راه های دوستانه برای شروع مکالمه با کسی است که مدتی طولانی او را ندیده اید.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Where to begin? A lot has changed in the past few months. I got a dog, moved apartments and switched jobs!
Nothing too crazy. How about you? Any news?
.
.
5) So what do you do when you’re not working?
این سوال در واقع همان “?What are your hobbies” است. همچنین بین انگلیسی زبان ها هم خیلی معمول است که جمله های “?What do you like to do outside of work” یا “?(What do you do when you’re not busy with (school” را به کار ببرند.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Well, recently I started playing volleyball on the weekends.
Usually, I spend my free time doing activities with my family.
6) Do you follow (Iran_Europe ?)
اگر کسی این سوال را از شما پرسید می خواهد بداند به موضوع یا شخص خاصی علاقه دارید و چقدر آن ها را در شبکه های اجتماعی یا تلویزیون دنبال می کنید.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Oh, yeah! I love him/that show. Why?
Sometimes. A little bit here and there. Why?
No–actually, I haven’t heard of him. Who is he?
.
.
7) Would you mind giving me a hand with this?
این سوال برای کمک خواستن است. به جای استفاده از جمله “?Could you please help me” که لحن رسمی تری دارد، اکثر انگلیسی زبانان از همین جمله برای درخواست کمک استفاده می کنند.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Sure thing!
You got it!
I’m afraid I can’t. Maybe (Anthony) could, though.
.
.
8) What sort of stuff do you do on the weekends ?
اگر کسی این سوال را از شما پرسید برای این است که بداند در آخر هفته ها و تعطیلات چی تفریحاتی دارید. عبارت “sort of stuff” یعنی “things” یا “activities”.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Let’s see…I usually spend my weekends reading and relaxing at home. How about you?
Well, I tend to go to a lot of concerts. How about you?
.
.
9) So, what’s your take on (the latest movie?)
این سوال حالت دیگری از دو سوال “?(What’s your opinion of (the latest movie” و “?(What do you think about (a specific event” است.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Oh, I really like it! What do you think?
To be honest, I think it’s just okay. How about you?
Ehh—I’m on the fence. What’s your take?
* عبارت “On the fence” به این معنی است که در مورد موضوعی نظر ممتنع دارید؛ یعنی نه موافق هستید نه مخالف یا نمی دانید درباره موضوعی چه باید بگویید.
10) Are you here with anybody?
اگر به مهمانی، تولد، کافه یا گردهمایی رفته باشید و کسی این سوال را از شما پرسید، می خواهد بداند تنها هستید یا با کسی آمده اید. معمولا، این سوال برای این پرسیده می شود که به طور غیرمستقیم از وضعیت تاهل شما آگاه شوند.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Yeah—I came with my husband.
I just came with a bunch of my coworkers.
.
.
11) Do you feel like grabbing a bite?
این سوال برای دعوت دوستانه به یک وعده غذایی، سهیم شدن در یک وعده غذایی یا دعوت برای ملحق شدن به کسی برای رفتن به جایی است. همچنین ممکن است این سوال را به شکل “Do you want to grab a bite to eat” هم بپرسید.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
Actually, yeah! I’d love to. Where would you like to go?
It depends. Where are you thinking of going?
Mmm, not today. But I’m game for grabbing a bite together later this week.
No thanks—I’m not really hungry. But thanks for asking.
.
.
12) Would you be up for a (movie) some time?
این سوال برای این است که از کسی دعوت کنید کاری را با هم انجام دهید یا با هم جایی بروید.
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
I’m down! Let’s do it!
Sure. When are you thinking of going?
It depends on what day, but yes.
I’m not really interested in seeing a movie, but thank you.
.
.
13) How late are you planning on sticking around?
این سوال در واقع می پرسد “?What time are you going to leave”
نمونه جواب هایی که می توان به این سوال داد:
I’ll hang around until (they cut the cake), and then I plan on heading out. How about you?
I’m not sure…I’ll just have to see how I feel. How about you?
I’ll probably give it another 30 minutes and then go home.
همانطور که حتما از این مقاله ( سوالات رایج در زبان انگلیسی) متوجه شدید، مکالمه معمول و روزانه به زبان انگلیسی اصلا ساده نیست. با این عبارات می توانید راحت تر از قبل با افراد مختلف ارتباط برقرار کنید. تمرین کردن لحن محاوره و عامیانه را تمرین کنید تا زندگی روزمره و اجتماعی تان متحول شود.
تندخوانی متون انگلیسی، مهارتی است که بعضی از افراد که نیاز دارند متن های طولانی در زمانی محدود مرور کرده و درک کنند باید یاد بگیرند. تندخوانی زبان انگلیسی اگر به شکل صحیح و اصولی انجام شود، برای تقویت مهارت خواندن (Reading) و موفقیت در آزمون های بین المللی زبان انگلیسی مثل آیلتس میتواند بسیار مفید باشد.
یک انگلیسی زبان بومی (Native)، معمولا میتواند در یک دقیقه 200 تا 400 کلمه را بخواند. کسانی که توانایی تندخوانی متون انگلیسی را دارند، مدعی هستند که میتوانند در دقیقه 1000 تا 1700 کلمه را بخوانند. البته اگر بخواهید متنی را به قصد حفظ کردن مطالعه کنید، احتمالا نخواهید توانست بیشتر از 100 کلمه در دقیقه جلو بروید.
قبل از آنکه صحت این ادعا را بررسی کنیم، به روش های متفاوت تندخوانی پرداخته و البته راههایی برای یادگیری این مهارت هم به شما معرفی خواهیم کرد. توجه داشته باشید که اعدادی که در متن خواهیم آورد برای انگلیسی زبانان Native صحیح هستند و طبعا ما باید آنها را کمی پایین تر بیاوریم. ادامه مطلب
استفاده از تکنولوژی در آموزش زبان انگلیسی در حال حاضر آسانتر و قابل دسترس تر از سابق شده است. شاید اگر سابق بر این تنها راه یادگیری استفاده از یک معلم و یا حضور در یک کلاس آموزش بود، در حال حاضر ابزارهای دیگری نیز به این حیطه ورود کردهاند، هرچند نمیتوان تأثیر این ابزارهای جدید را بهاندازهٔ کلاس و یادگیری از معلم دانست؛ اما مکمل خوبی برای یادگیری هستند.
با گسترش روزافزون علم بشری و تکنولوژیهای ساخته بشر، یادگیری زبان انگلیسی نیز شکل متفاوتی به خود گرفته است. ابزارهای تازهای روزبهروز در بستر علم به کمک این یادگیری میآیند تا در عین راحتی بتوان استفادهٔ مفیدی نیز از آن داشت.
یادگیری زبان انگلیسی با موسیقی برای تمام افراد بسیار لذت بخش و جذاب بوده و تقریبا همه افراد دوست دارند زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری را با گوش کردن آهنگ ها و ترانه های انگلیسی زبان یاد بگیرند.
اگر اهل گوش کردن به موسیقی و مخصوصا موزیک پاپ انگلیسی یا آمریکایی باشید، حتما میدانید که موزیک گوش کردن نسبت به تمرین گرامر سرگرم کننده تر و لذت بخش تر است (البته که تمرین های گرامری هم مهم هستند و حتما باید انجام شوند)!
اما صرفا موسیقی گوش کردن یک موضوع است و یادگیری زبان انگلیسی با موسیقی موضوعی متفاوت.
در این مطلب، به شما توضیح خواهیم داد چطور از موسیقی به عنوان ابزاری قدرتمند برای یادگیری و تقویت زبان انگلیسی خود استفاده کنید. اما قبل از پرداختن به این موضوع، باید بدانیم که:
گوش کردن به آهنگ ها و ترانه های انگلیسی زبان یکی از موثرترین راههای تقویت زبان انگلیسی است؛ چون:
موسیقی به تقویت ذهن کمک میکند. شواهد علمی نشان دادهاند که گوش کردن به موسیقی به کسانی که در حال یادگیری زبان دوم هستند کمک میکند گرامر و واژگان را بهتر آموخته و حتی دیکته خود بهبود دهند. علاوه بر این موضوع، پدیده ای وجود دارد به نام “اثر موتسارت” که میگوید گوش دادن به موسیقی کلاسیک عملکرد ذهن را در حین فعالیت هایی همچون یادگیری بسیار بهبود میبخشد.
گوش کردن به موسیقی شما را با مکالمات روزمره و عامیانه اشنا میکند. ترانههای نوشته شده به زبان انگلیسی پر از کلمات، عبارات و اصطلاحات بسیار مفید هستند. از آنجا که شنوندگان اصلی این آهنگ ها هم انگلیسی زبانان بومی (Native) هستند، محتوای آنها معمولا کاربردی و کاملا به روز هستند.
موسیقی و ترانه های انگیسی گوشهای شما را با زبان انگلیسی آشناتر میکنند. گوش کردن به موزیک های انگلیسی زبان تمرکز شما را در هنگام گوش دادن افزایش داده و درک شما از ریتم، سرعت و لحن شخص گوینده را بالا میبرد.
موزیک گوش کردن باعث میشود عبارت ها در اعماق ذهن شما بنشینند. بسیاری از واژگان و ترکیب های داخل یک ترانه چند بار تکرار میشوند و همین تکرار باعث میشود به صورت ناخودآگاه آنها را به خاطر بسپارید (احتمالا خود شما هم قبلا این موضوع را تجربه کردهاید). این پدیده به شما کمک میکند بتوانید به آسانی کلی کلمه و ساختار جدید حفظ کرده و ریتمیک بودن و جذابیت آنها کاری میکند که فراموش کردن این جملات تقریبا غیر ممکن باشد!
گوش کردن به موسیقی احساسات ما را برانگیخته میکند. حسی که گوش کردن به موزیک به ما میدهد هم روی ذهن و هم روی جسم ما تاثیر مثبت داشته و میتواند به صورت کلی حال و هوای درونی ما را دگرگون کند. ما انسانها همیشه چیزی را که نسبت به آن احساس داریم بهتر به خاطر میسپاریم.
موزیک همیشه دم دست است! یکی از دلایلی که باعث میشود یادگیری زبان انگلیسی برای بعضی افراد سخت باشد این است که وقتی برای تمرین کردن پیدا نمیکنند. اما خوبی یادگیری زبان انگلیسی با موسیقی این است که که شما میتوانید موسیقی مورد علاقه تان را همه جا همراه خود برده و از این نظر معمولا محدودیتی ندارید. چه در ماشینتان نشسته باشید، چه در آشپزخانه باشید و چه در حال دوش گرفتن، میتوانید موسیقی مورد علاقه تان را گوش کنید بدون اینکه حوصله تان سر برود.
موسیقی شما را با فرهنگ انگلیسی زبان ها آشنا میکند. یک زبان خارجی از جمله زبان انگلیسی از فرهنگ آن کشور جدا نیست و به همین خاطر آشنایی با فرهنگ یک کشور خارجی همیشه یادگیری زبان آن کشور را برای شما آسان تر میکند.
در ابتدا، باید آن آهنگ هایی که قصد دارید با آنها انگلیسی یاد بگیرید را انتخاب کنید. اهمیت این موضوع در این است که انتخاب نادرست موسیقی ممکن است شما را به دردسر بیندازد. در ابتدای کار بهتر است به سراغ این نوع آهنگ ها نروید:
بعد از آنکه آهنگ مورد مناسبی برای گوش کردن انتخاب کردیم، وقت آن است که با نکات این کار هم آشنا شویم:
وبسایتهایی مثل Youtube و Vimeo پر هستند از موزیک ویدیوهای گوناگون که تقریبا همه آنها به همراه متن ترانه (Lyrics) بوده و آنقدر هم تعدادشان فراوان است که هیچ گاه برای دیدن همه آنها وقت نخواهید داشت!
برای استفاده از سرویس های آنلاین پخش موسیقی مثل Spotify، معمولا باید پول پرداخت کنید. اما وبسایت های به اشتراک گذاری محتوای صوتی مثل Soundcloud اینطور نیستند و شما همیشه میتوانید در آنها چیزی برای گوش دادن پیدا کنید.
شرکت در کلاس های گوش کردن به موسیقی در موسسه زبان ایران اروپا، یکی از بهترین راه های یادگیری زبان انگلیسی با موسیقی است. این کلاس ها که برای زبان آموزان سطوح متوسط (Intermediate) به بالا برگزار میشوند، درست همانند کلاس های تماشای فیلم به گسترش دامنه واژگان (Vocabulary) و بهبود مهارت شنیداری (Listening) شما کمک فراوانی میکنند.
موزیکی انتخاب کنید که به آن علاقه دارید. گوش کردن به آهنگ هایی که به آنها علاقه ای ندارید اصولا هیچ فایده ای نداشته و تنها حوصله شما را سر خواهد برد. فعالیتی که حوصله شما را سر ببرد هم قطعا به یادگیری منجر نخواهد شد.
آهنگ هایی را انتخاب کنید که زبان انگلیسی به کار رفته در آنها مناسب شما باشد. برای یادگیری زبان انگلیسی با موسیقی، ترانه هایی مناسب هستند که حاوی کلمات و عبارات معمول بوده و برای شما نه بیش از حد آسان باشند و نه بیش از حد سخت.
نکته دیگری که در انتخاب موسیقی باید به آن دقت کنید این است که خوانندگان گاهی کلمات را به صورت واضح تلفظ نمیکنند. به همین خاطر بهتر است به سراغ موسیقی پاپ بروید، نه اپرا یا هوی متال!
بهتر است آهنگ هایی را گوش کنید که متن ترانه آنها حالت داستانی دارد. فهمیدن این نوع ترانهها معمولا آسانتر است چون میتوانید خود را در میان ماجرا گذاشته و از آن نوعی تصویر ذهنی هم داشته باشید. اگر در ابتدای مسیر یادگیری زبان هستید، گوش کردن به ترانههای کودکان یا آهنگ های کارتون های والت دیزنی هم میتوانند به شما کمک فراوانی کنند.
کار را با موزیک پاپ شروع کنید و سپس به سراغ سبک های دیگر بروید. موسیقی پاپ مرسوم در دنیا معمولا درباره موضوعات عاشقانه است که فهمیدنشان معمولا راحت تر و سریع تر اتفاق میافتد. بعد از آنکه به محتوای این نوع آهنگ ها مسلط شدید، میتوانید با گوش کردن انواع دیگر موسیقی دایره واژگان خود را گسترش دهید.
اگر قصد یادگیری زبان انگلیسی با موسیقی را دارید، باید در ابتدا برای خواندن، فهمیدن و بررسی دقیق متن ترانه ها (Lyrics) وقت بگذارید.
این روزها دیگر لازم نیست متن ترانه ها را خودتان روی کاغذ پیاده کنید چون خیلی ها از قبل این کار را برای شما انجام دادهاند! با یک جستجوی ساده در اینترنت میتوانید متن هر آهنگی که به دنبالش هستید را پیدا کنید. به این شکل قادر خواهید بود معنی کلماتی را که با آنها آشنایی ندارید راحت تر پیدا کرده و روی ساختارهای جملات دقیقتر شوید.
بعد از خواندن متن ترانه ها و درک مطلب، میتوانید روی کلمات جدید داخل ترانه بیشتر تمرین کنید و با آنها جملات متفاوت بسازید تا بر کاربرد آنها تسلط بیشتری پیدا کنید.
با تکنیک های خوانندگی آشنا نیستید؟ صدای خوبی ندارید؟ هیج مشکلی نیست! هر وقت در خانه یا ماشین خود تنها هستید، متن ترانه را جلوی خودتان گذاشته، همراهش بلند بلند بخوانید و لذت ببرید! فقط مراقب باشید دیگران را اذیت نکنید.
بعد از مدتی کار روی آهنگ ها، کم کم متوجه خواهید شد که متن ها را حفظ شده اید و از اینجا به بعد باید سعی کنید بدون نگاه کردن به متن ترانه ها، آنها را از حفظ بخوانید. در اینجا است که خواهید دید میتوانید کاری بیشتر از صحبت کردن ساده انجام دهید.
هر وقت آهنگی را گوش کردید، ترانه آن را خواندید و متوجه منظور آن شدید، معمولا به سراغ ترانه بعدی خواهید رفت. اما از آنجا که سطح دانش زبان انگلیسی شما همواره در حال پیشرفت است، اگر بعد از چند ماه یکی از آهنگ های قدیمی تر را دوباره گوش کنید متوجه خواهید شد که این بار چیزهایی میفهمید که دفعه اول هرگز درک نکرده بودید.
به این روش میگویند “تکرار با فاصله” یا Spaced Repetition و ثابت شده که این کار خیلی بهتر از زمانی جواب میدهد که بخواهید همه چیز را همان ابتدا به صورت کامل یاد بگیرید.
این کار چندان آسان نیست و کمی هم نیاز به شانس دارد. آهنگ مناسب کار شما باید تعادل متناسبی بین کلماتی که به تازگی یاد گرفتهاید و کلمات مرتبط جدید برقرار کرده باشد. اما چنین ترانههایی شما را تشویق به تلاش بیشتر کرده و سطح عملکرد شما را به بالاترین حد ممکن میرسانند.
از اینجا به بعد کاری ندارید به جز لذت بردن! اگر گوش کردن هدفمند به موسیقی انگلیسی زبان کار هر روز شما باشد، بعد از مدتی کوتاه متوجه اثر معجزه آسای این کار خواهید شد!
سوال دیگری دارید؟
اجازه دهید کارشناسان آموزشی ما با شما تماس بگیرند!
شبکههای اجتماعی ایران اروپا